مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
آفــرینش ز ازل ســر به گـریـبـان تو بود چرخ گردون، چو یکی گوی به دامان تو بود خــاک پــای تو گِــلِ آدم و حــوّا گــردیـد خضر از خــانه به دوشان بیـابـان تو بود رفـت فــرزنــد فــدای تو کنـد، ابــراهیــم نوح را در دل دریا، غــم طـوفان تو بود موسی آن دم که عصا بر دل دریا می زد یکی از سـوخـتـگـان لب عـطشان تو بود عیسی آن لحظه که بر اوج سما کرد عروج نگهش سوی زمین، بر تن عـریان تو بود چشم یعقوب که بر یوسف خود می افـتاد یــاد داغ پـسـر و دیــدۀ گــریــان تـو بـود عضو عضو بدنت را چو نـبی می بوسید نگهش یکـسره بر زخــم فــراوان تـو بود تن پاک تو به گودال و سرت بر سرِ نی یاد آن شب، که دو جا فـاطمه مهمان تو بود نه فقـط غــربت تــو بــود شب یــازدهــم صبح هم صحنه ای از شام غریبان تو بود بعد از آنی که پـیـمـبـر دو لبـت را بوسید چوب، عـاشق پی بوسیدن دنــدان تو بود تا شبـسـتـان ابــد یــار و نگهـدارش بـاش میثم از صبح ازل، دست به دامان تو بود |